یاس - ... یاس ...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

... یاس ...

اندک اندک جمع مستان می‌رسند

اندک اندک می پرستان می‌رسند

دلنوازان نازنازان در ره اند

گلعذاران از گلستان می‌رسند

اندک اندک زین جهان هست و نیست

نیستان رفتند و هستان می‌رسند

جمله دامن‌های پرزر همچو کان

از برای تنگدستان می‌رسند

لاغران خسته از مرعای عشق

فربهان و تندرستان می‌رسند

جان پاکان چون شعاع آفتاب

از چنان بالا به پستان می‌رسند

خرم آن باغی که بهر مریمان

میوه‌های نو زمستان می‌رسند

اصلشان لطفست و هم واگشت لطف

هم ز بستان سوی بستان می‌رسند

السلام علی الحسین

پ.ن1: همچو فردا روزی غافله اباعبدالله علیه السلام به کربلا می رسد.

پ.ن2: پارسال تو این ایام اینجا نبودم، بهشت بودم..... کــــربــــلا مبر ز یادم...

پ.ن3: التماس دعا.


نوشته شده در جمعه 91/8/26ساعت 11:41 عصر توسط یاس نظرات ( ) |

عرفه، روز نیایش، روز بارش چشم‌های خاکیان، فرصتی برای دوباره یافتن خویشتن خویش در کوچه‌های گمگشتگی‌های تکراری.

روز نهم ذی الحجة، روز عرفه، روزی است که حق تعالی بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود خوانده و مَوائد جود و احسان خود را برای ایشان گسترانیده و شیطان در این روز خوار و حقیرتر و رانده تر و خشمناکترین اوقات خواهد بود.

برجستگی روز عرفه

پیامبر اکرم صل الله علیه و اله وسلم می‌فرماید: «خداوند در هیچ روزی به اندازه روز عرفه، بندگان خود را از آتش جهنم آزاد نمی کند»

کربلا درخشان تر از عرفات

در روایت صدوق از امام صادق علیه السلام آمده است: «خداوند متعال قبل از اهل عرفات بر زائران امام حسین علیه السلام  جلوه کرده ، نیازهاى آنان را برآورده ، گناهانشان را بخشیده و آنان را به خواسته هایشان مى رساند. آنگاه نزد اهل عرفات آمده و با آنان نیز اینگونه رفتار مى کند.»

کربلای ایران، کربلای تهران

حالا که به ظاهر توفیق زیارت امام حسین علیه السلام رو نداریم....

خدا برای ما تهرانی ها یه کربلای اختصاصی درست کرده و اون حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری است.

در روایت از امام هادی علیه السلام داریم: «من زار عبدالعظیم بری، کمن زار حسین بکربلا».هر کس عبدالعظیم را در شهرری زیارت کنند، گویا امام حسین علیه السلام را در کربلا زیارت کرده است.

در حالات امام رضوان الله علیه آمده است. در دوره قبل از تبعید که ایشون در ایران بودند، مقید بودند، هر سال، روز عرفه، از قم، از کنار حضرت معصومه علیها السلام، حرکت می کردند  و به شهر ری می آمدند تا زیارت حضرت عبدالعظیم رو که مثل زیارت اباعبدالله است را درک کرده باشند.

 

روز عرفه


پ.ن1: کوتاهی نکیم که بسیار ارزشمند است.

پ.ن2:شیخ کفعمی در مصباح فرموده: «مستحب است روزه روز عرفه برای کسی که ضعف پیدا نکند از دعا خواندن و مستحب است»

پ.ن3: روز عرفه همه چیز تعطیل! فقط خدا...فقط دعا...

پ.ن4: کاش روز عرفه تعطیل رسمی بود.

پ.ن5: اول خواستم تو پیامرسان یه فید بزنم، ببخشید طولانی شد مجبور شدم، پستش کنم و بر خلاف عادت وبلاگم پست مناسبتی بذام. اینم از اونا بود که دلم نیومد نگم....التماس دعا.


نوشته شده در چهارشنبه 91/8/3ساعت 2:46 عصر توسط یاس نظرات ( ) |

سلام

قبلا تو یه پست از عمه ی بابام گفته بودم: ==» عمه ی بابا «==

جمعه ی پیش دوباره عمه ی بابا اومده بودن خونمون. از اولش با ولع منتظر حرفی، حدیثی، نکته ای بودم که عمه از مرحوم حاج آقا بگن، ولی خب روم هم نمیشد که چیزی بپرسم. ظاهرا هم خبری نبود:-( دیگه داشتم ناامید میشدم:-((

میوه آووردم، خربزه....

نکته رسید :-))

عمه گفت: آقام همیشه میگفت خربزه و عسل رو به نیت شفا بخور.

نُکتَمو گرفتم. خیلی خوشم اومد. خیلی خوشحال شدم که حاج آقا این دفعه هم منو بی بهره نذاشتن.

خربزه و عسل

پ.ن1 : حالا مگه خربزه و عسل چی دارن؟؟....درباره خواص عسل و خربزه و همچنین عسل و خربزه در روایات جستجو کردم، به مطالب جالبی رسیدم. خواستم اینجا بذارم دیدم خیلی شلوغ میشه.بهتون پیشنهاد میکنم  در این مورد حتما یه سرچ داشته باشید و این دو تا لینک هم یه نگاه بندازید.

==» عسل

==» خربزه


پ.ن2 :با یه فاتحه روح مرحوم حاج آقا رو شاد کنیم.


نوشته شده در جمعه 91/7/28ساعت 10:45 صبح توسط یاس نظرات ( ) |

شخصی در مسجد خدمت امام علی علیه السلام رسید و گفت : یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟

حضرت علی علیه السلام در پاسخ فرمودند : 

علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.

مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید: یا باالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟

امام در پاسخ آن مرد گفتند: بپرس!مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟

حضرت علی علیه السلام فرمودند: 

علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.

نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست. در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد.

و امام در پاسخش فرمودند: 

علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم ، دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!

هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟

حضرت علی علیه السلام در پاسخ به آن مرد فرمودند: 

علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.

نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد.

حضرت علی علیه السلام در پاسخ به او فرمودند: 

علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.

با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه ‌کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟

امام نگاهی به جمعیت کرد و گفتند: 

علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد.

مرد ساکت شد. همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد. در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت ‌علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید: یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟

امام علیه السلام فرمودند: 

علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.

در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید.

امام علی علیه السلام در پاسخش فرمودند: 

علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.

سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت. همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌زده شده بودند که نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟

امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمودند: 

علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.

نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید: یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟ نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت.

با شنیدن صدای حضرت علی علیه السلام مردم به خود آمدند: 

علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند.

فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سؤال کنندگان، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای امام را شنیدند که می‌گفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم.

http://kheibarioun.ir


نوشته شده در جمعه 91/7/14ساعت 3:23 صبح توسط یاس نظرات ( ) |

...


نوشته شده در جمعه 91/7/7ساعت 1:4 صبح توسط یاس نظرات ( ) |

گرفتار، همان گرفته ی یار است.

منبع: مصباح الهدی(سخنان حاج اسماعیل دولابی)نوشته مهدی طیب-ص47

-----

هر وقت تو زندگیت گیری پیش اومد

و راه بندون شد

بدون خدا کرده است

خدا حرفی واست داشته

زود برو باهاش خلوت کن

و بگو

با من چکار داشتی که راهمو بستی؟


پ.ن1: البته ایشالا اینجوری نباشیم که فقط موقع گرفتاری بریم سراغ خدا پوزخند

پ.ن2:   این گرفتار یعنی چه؟ یعنی گرفته یار . یعنی یار ما را گرفته. یار ما را در آغوش گرفته و ما را می فشارد و چون ما نازک نارنجی هستیم گریه و داد و بیدادمان درآمده است. او از محبت ما را در آغوشش می فشارد و ما از نازک نارجی بودن دادمان درآمده است. خدااوند متعال وقتی بنده ای را دوست بدارد او را با بلا مواجه می کند .خداوند چون مؤمن را دوست دارد به سراغش می آید و او را در بغلش می فشارد در حالی که مؤمن احساس می کند که گرفتاری برای او ایجاد شده است.

پ.ن3: اگر میدانستیم هر گرفتاری ندایی از جانب معشوق است که به سویش برویم، از او میخواستیم که همه زندگیمان را گرفتاری قراردهد.

پ.ن4: درد و سختی را از آن رو آفریدند تا آدمی پخته و لایق وصال یار  شود.


نوشته شده در دوشنبه 91/6/27ساعت 4:29 عصر توسط یاس نظرات ( ) |

بشنو از نی چون شکایت می‌کند

از جداییها حکایت می‌کند

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند

در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش

ادامه مطلب...

نوشته شده در جمعه 91/6/3ساعت 1:28 صبح توسط یاس نظرات ( ) |

منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن      منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن



نوشته شده در پنج شنبه 91/6/2ساعت 10:29 عصر توسط یاس نظرات ( ) |

بسم الله الرحمن الرحیم

یه خاطره به شدت آموزنده...(حداقل واسه خودم).... لو لا فلان...

جمعه شب با دوستام جایی میخواستیم بریم، چون برگشتنمون دیر وقت میشد بابام اجازه ندادن که من برم(اینم مشکلی همیشگی ما دخترا). به طور اتفاقی به یکی از دوستام که اونم میخواست بیاد و من نمیدونستم یه إس هویجوری دادم. اون پرسید محدثه تو هم امشب میآی؟ گفتم نه بابام نمیذارن. دوستم گفت بابای من میاد دنبالم تو هم ک خونه تون نزدیکه ماست میرسونیمت. اگه بدونید چقد خوشحال شدم. به بابام گفتم و بابام اجازه دادن. با اون عصبانیت بابام، معجزه شد (آخه قبلش دعوا شده بود) همش خداروشکر میکردم و حواسم بود که اگه خدا یه چیزی بخواد خودش درستش میکنه.

اونجا ک رفتیم یکی دیگه از دوستام منو دید و خوشحال ئه محدثه تو هم اومدی؟!! گفتم آره همش به خاطر بابای فلانیه ک اگه نبود منم اینجا نبودم ... نکته داستان اینجاس ... اگه فلانی نبود من نبودم... تا من اینو گفتم دوست جونم خندید گفت: لو لا فلان ... (اول یه حدیثه) اینو ک گفت من تا آخرش رفتم و کلی بیش خدا خجالت کشیدم که چه بنده ای هستم من. اصل حدیث اینه:

خدای سبحان درباره ی کسانی که به این ایمان ناب، راه نیافته اند می فرماید ایمان اینها با شرک، آمیخته است: «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ» (سوره ی یوسف، آیه ی 106)

«و بیشتر آنان به خدا ایمان نیاوردند مگر آنکه مشرک باشند» یعنی، بسیاری از انسانها با این که مؤمنند، مشرکند.

اما صادق (علیه السلام) در تبیین این حقیقت که چگونه اکثر مؤمنان، مشرکند؟ فرمود: همین که می گویند: اگر قلان شخص نبود، مشکل من حل نمی شد، این تفکر با ایمان، سازگاز نیست.

«هو الرجل یقول لو لا فلان لهلکت، و لو لا فلان لأصبت کذا و کذا، و لو لا فلان لضاع عیالی، أ لا تری أنه قد جعل لله شریکا فی ملکه یرزقه و یدفع عنه، قال قلت فیقول لو لا أن الله من علی بفلان لهلکت قال نعم لا بأس بهذا» (تفسیر العیاشی، ج 2،ص 200، حدیث96)

«که انسان بگوید اگر فلانی نبود من از بین می رفتم و اگر فلانی نبود چنین و چنان می شدم و اگر فلانی نبود خانواده ام نابود می شد، مگر نمی بینی که او با این حرف ها در ملک خدا برایش شریکی قائل شده که روزیش می دهد و از او دفاع و دفع گرفتاری می کند؟» راوی می گوید: «عرض کردم پس بگوید: اگر خداوند به واسطه فلانی بر من منت نمی نهاد از بین می رفتم؟ فرمود: آری، اشکالی ندارد».

پی نوشت1: خدایا منو ببخش که فراموش کردم تو این دنیا همه چیز بدست توست. لامؤثر فی الوجود الا الله.

پی نوشت2: خدایا اگه یه وقت بدی کردم خودت یه جوری نشونم بده و آگاهم کن. قربونت اینو خیلی خوب گفتی.

پی نوشت3: خداجونی دوستای خوبمونو زیاد کن و بهشون خیرکثیر بده.

پی نوشت4: التماس دعا


نوشته شده در سه شنبه 91/5/17ساعت 2:52 عصر توسط یاس نظرات ( ) |

بسم الله

یک شب سه نفرکه فقیر بودند و تازه وارد مدینه شده بودند، در مسجد پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم از مردم خواستند که آنها را مهمان کنند. یکی را پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم بردند، دیگری راحضرت امیر علیه السلام به منزل بردند و سومی را کسی پیدا نشد به منزل ببرد. لذا به ناچار در مسجد ماند و مهمان خدا شد. فردا که آن سه نفر مجداً به هم رسیدند، از شام شب گذشته ی هم سوال کردند. اولی گفت من در منزل پیامبر صل الله علیه و اله و سلم نان و سرکه خوردم. دومی گفت من در خانه امیرالمؤمنین علیه السلام نان جو و نمک خوردم. سومی گفت ولی من تا صبح هرچه به سقف مسجد نگاه کردم بلکه خدا غذایی بفرستد، چیزی نرسید و شب را گرسنه به سر بردم. جبرئیل به پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم فرود آمد و ماجرا برای  حضرت نقل کرد و گفت: خداوند فرمود من هرجه در بهشت و کائناتم گشتم، غذایی بهتر ار گرسنگی نیافتم که در خور مهمانم باشد، لذا با گرسنگی از او پذیرایی کردم.



نوشته شده در یکشنبه 91/5/15ساعت 3:9 عصر توسط یاس نظرات ( ) |

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

Design By : Pichak