بـسم الله آمـدی جــانـم به قربــانـــت ولـی حالا چرا ؟ ----- بی وفا، بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چــرا ؟ نوشدارویی و بعد از مرگ ســهراب آمــــدی ----- ســـنگدل این زودتـر می خواســتی حالا چـــرا ؟ عمر ما ار مهـلت امروز و فـردای تو نیســــت ----- مـن که یـــک امـــروز مهـــمان توام فــردا چــرا ؟ نـــازنــینا ما به نــاز تــو جـــــوانی داده ایم ----- دیـــگر اکنـــون با جوانـان ناز کــن با مــا چــرا ؟ وه کــــه با این عمر هــــــای کوتـه بی اعتبار ----- این همه غافل شـدن از چون منی شیدا چــرا ؟ آسمان چون جمع مشتاقان،پریشان می کند ----- درشـگفتم من نمـــی پاشــد ز هم دنیا چــرا؟ شهریار
پ.ن1: بدونِ علتــــ ، شعر ، خیلی به دلم نشستـــــ پ.ن2: بدونِ علتــــ ، عکس ، خیلی به دلم نشستـــــ بـسم الله نی از تو حیات جاودان می خواهم نی عیش تو و غم جهان می خواهم نی کام دل و راحت جان می خواهم هر چیز رضای توست، آن می خواهم خواجه عبدالله انصاری
پ.ن: خیلی وقته کتاب مناجات نامه و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری رو خریدم، سراغش نرفته بودم. ولی چه مناجاتها و شعرهای قشنگی داره.... بسم الله حرم امن تو کافی است هراسان شده را دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت
پ.ن1: اِن کُنتُ بِئسَ العَبدُ فَاَنتَ نِعمَ الرَّبُّ، عَظُمَ الذَّنبُ مِن عَبدِکَ فَلیَحسُنِ العَفوُ مِن عِندکَ یا کَریم. پروردگارا... اگر من بنده ی بدی ام، تو خدای خوبی هستی، گناهان بنده ات زیاد شده، پس چه نیکوست گذشت از طرف تو، ای کریم. (فرازی از دعای اعمال روز عید فطر در سجده) پ.ن2: حالا که مادرمون، سرورمون حضرت زهرا سلام الله علیها مزار و بارگاه ندارند، خوبه که وقتی به زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها مشرف میشیم، اوّل قصد زیارت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بکنیم، چشممون رو ببندیم و به ایشون سلام بدیم. بعد حضرت معصومه سلام الله علیها رو زیارت کنیم. پس: السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ مَعصوُمِه بِنتَ موسی بن جعفرٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ پ.ن3: در بارگاه کریمه ی اهل بیت نائب الزیاره دوستان هستم، انشاالله. بی دل و جان به سر شود ، بی تو به سر نمی شود بی دو جهان به سر شود ، بی تو به سر نمی شود چون کم پیش میاد کسی حوصله شعر داشته باشه از اول تو ادامه مطلب گذاشتم تا هرکی حوصله داره بره بخونه. شاید بعدا هم یه پی نوشت واسش نوشتم. اندک اندک جمع مستان میرسند اندک اندک می پرستان میرسند دلنوازان نازنازان در ره اند گلعذاران از گلستان میرسند اندک اندک زین جهان هست و نیست نیستان رفتند و هستان میرسند جمله دامنهای پرزر همچو کان از برای تنگدستان میرسند لاغران خسته از مرعای عشق فربهان و تندرستان میرسند جان پاکان چون شعاع آفتاب از چنان بالا به پستان میرسند خرم آن باغی که بهر مریمان میوههای نو زمستان میرسند اصلشان لطفست و هم واگشت لطف هم ز بستان سوی بستان میرسند پ.ن1: همچو فردا روزی غافله اباعبدالله علیه السلام به کربلا می رسد. پ.ن2: پارسال تو این ایام اینجا نبودم، بهشت بودم..... کــــربــــلا مبر ز یادم... پ.ن3: التماس دعا. بشنو از نی چون شکایت میکند از جداییها حکایت میکند کز نیستان تا مرا ببریدهاند در نفیرم مرد و زن نالیدهاند سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن همی گویم و گفته ام بارها بود کیش من مهر دلدارها پرستش به مستی است در کیش مهر برون اند زین جرگه هشیارها به شادی و آسایش و خواب و خور ندارند کاری دل افگارها به جز اشک چشم و به جز داغ دل نباشد به دست گرفتارها کشیدند در کوی دلدادگان میان دل و کام، دیوارها چه فرهادها مرده در کوهها چه حلاجها رفته بر دارها چه دارد جهان جز دل و مهر یار مگر توده هایی ز پندارها ولی رادمردان و وارستگان نبازند هرگز به مردارها مهین مهر ورزان که آزاده اند بریزند از دام جان تارها به خون خود آغشته و رفته اند چه گلهای رنگین به جوبارها بهاران که شاباش ریزد سپهر به دامان گلشن ز رگبارها کشد رخت،سبزه به هامون و دشت زند بارگه ،گل به گلزارها نگارش دهد گلبن جویبارها در آیینه ی آب، رخسارها رود شاخ گل در بر نیلفر برقصد به صد ناز گلنارها درد پرده ی غنچه را باد بام هزار آورد نغز گفتارها به آوای نای و به آهنگ چنگ خروشد ز سرو و سمن، تارها به یاد خم ابروی گل رخان بکش جام در بزم می خوارها گره از راز جهان باز کن که آسان کند باده، دشوارها جز افسون و افسانه نبود جهان که بستند چشم خشایارها به اندوه آینده خود را مباز که آینده خوابی است چون پارها فریب جهان مخور زینهار که در پای این گل بود خارها پیاپی بکش جام و سرگرم باش بهل گر بگیرند بیکارها علامه طباطبایی http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=73065&musicID=60882 هرگز حضور حاضر غایب شنیده ای؟ من در میان جمع و دلم جای دیگر است
سعدی
مثل شه راه بده آهوی گریان شده را
تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را
السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ زهرا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ
Design By : Pichak |