یک روزِ لغزنده... - ... یاس ...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

... یاس ...

بسم الله

یه بار یه حدیث خوندم که مومن باید تو زندگی طوری رفتار کنه که انگار داره تو برف و سطح لغزنده راه میره و هر لحظه امکان سُر خوردنش هست.

امروز که بالاخره طرف ما هم برف اومد و منم باید میرفتم بیرون این حدیث برام تداعی شد.

با اینکه کفش مناسب پوشیده بودم و سعی میکردم از مسیر کم خطر تر عبور کنم اما همچنان امکان سُر خوردنم بود و با ترس و لرز راه میرفتم.

تو زندگی هم همینه، هرچقدر هم که مراقب رفتار و اعمالت باشی و حسابی خودتو واکسینه کرده باشی، اما بازم باید یه ترسی (خوف) تو وجودت باشه که نکنه از راه به بی راهه برم، نکنه سُر بخورم تو این وانفسا، نکنه ....


اینم عکاسی هایِ برفکیِ من :)

 گل برفی

...

گل برفی

 

...تو راه رفت به دانشگاه...

برف

...

برف

 

...تو راه برگشت از دانشگاه...

برف

...

پارک برف

...

برف

 

...پارک نزدیک خونمون...

برف

...

بررف

 

پ.ن1: خدا خودش کمکمون کنه وگرنه که ما توی این راه هیچیم و اگر بنا باشه تنها باشیم همین اول نابودیم.

پ.ن2: گشتم، متن و منبع حدیث رو پیدا نکردم، اگه پیدا کردید واسم بذارید.

پ.ن3: برف خیلی خوبه. برف رو خیلی دوست دارم. صاف و ساده. مردم حال و هوای خاصی دارن توی برف. خیلی قشنگه. وقتی میبینیش هرچی غصه داری فراموش میشه.

پ.ن4: هر لحظه امکان داشت یکی پخش زمین شه و دلت ملت رو شاد کنه. منم سُر خوردم، البته فقط دل خودمو دوستم شاد شد، کسی نبود :دیییی

پ.ن5: اون عکس کجه رو دوستم انداخته.

پ.ن6: با اینکه تصمیم گرفته بودم دیگه اینجا فتوپست نذارم اما دلم نیومد.

پ.ن7: عکس ها با دوربینِ 5 مگاپیکسلی موبایل گرفته شده است. نظرتون؟

 


نوشته شده در سه شنبه 92/11/15ساعت 3:16 عصر توسط یاس نظرات ( ) |


Design By : Pichak