إن الله تبارک و تعالى أخفى أربعة فی أربعة أَبِی بَصِیرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الخصال، ج1، ص: 210 خداى تبارک و تعالى چهار چیز را در چهار چیز پنهان نموده است الخصال / ترجمه فهرى، ج1، ص: 231 شما اگر مىخواهید بفهمید که مقام امر به معروف و نهى از منکر در اسلام چیست، این روایتى را که در کافى است و از روایات بسیار معروف و قطعى و مسلّم ماست و در تمام کتب فقهى و حدیثى معتبر آمده است و مفصلترین حدیث در این باب است مطالعه کنید. من قسمتهایى از آن را براى شما مىخوانم. فرمود: در آخرالزمان، مردم ریاکارى پیدا مىشوند که دائماً آیه قرآن و دعا مىخوانند. «وَ یَتَنَسَّکونَ» اظهار مقدس مآبى مىکنند. «حُدَثاءُ سُفَهاءُ» یک مردم تازه به دوران رسیده احمقى هم هستند. تنها چیزى که این مقدس مآبها به آن اعتنا ندارند، امر به معروف و نهى از منکر است. «لایوجِبونَ امْراً بِمَعْروفٍ وَ لا نَهْیاً عَنْ مُنْکَرٍ الّا اذا امِنُوا الضَّرَرَ» اینها تا مطمئن نشوند که امر به معروف و نهى از منکر کوچکترین ضررى به ایشان نمىزند، به آن تن نمىدهند. «یَطْلُبونَ لِانْفُسِهِمُ الرُّخَصَ وَ الْمَعاذیرَ» دائم دنبال این هستند که یک راه فرارى براى امر به معروفو نهى از منکر پیدا کنند، یک عذرى بتراشند که خوب، دیگر نمىشود، دیگر ممکن نیست. «یُقْبِلونَ عَلى الصَّلوةِ وَ الصِّیامِ وَ ما لایُکَلِّفُهُمْ فى نَفْسٍ وَ لا مالٍ» دنبال آن عبادتهایى هستند که نه به جان، نه به مال و نه به حیثیتشان ضرر مىزند (مثل نماز و روزه) اما اگر وظیفهاى ضررى به جایى مىزند، دیگر آن را قبول ندارند. تا آنجا که مىفرماید اگر نماز هم به کار یا حیثیت یا جانشان ضرر مىزد، آن را رها مىکردند. «کَما رَفَضوا اسْمَى الْفَرائِضِ وَ اشْرَفَها» همانطور که عالیترین و شریفترین فریضهها را رها کردند، نماز را هم رها مىکردند. آن عالیترین و شریفترین فریضهها کدام است؟ «انَّ الْامْرَ بِالْمَعْروفِ وَ النَّهْىَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَریضَةٌ بِها تُقامُ الْفَرائِضُ» [امر به معروف و نهى از منکر] فریضه بزرگى است که سایر فرایض به وسیله آن بپا مىشود. باید امر به معروف و نهى از منکر باشد تا نمازى باشد، تا زکاتى باشد، تا حجّى باشد، تا خمسى باشد، تا معاملاتى باشد، تا قانونى باشد، تا اخلاقى باشد. «انَّ الْامْرَ بِالْمَعْروفِ وَ النَّهْىَ عَنِ الْمُنْکَرِ سَبیلُ الْانْبِیاءِ» همانا امر به معروف و نهى از منکر راه همه پیامبران است «مِنْهاجُ الصُّلَحاءِ، بِها تُقامُ الْفَرائِضُ وَ تَأمَنُ الْمَذاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَکاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظالِمُ وَ تُعْمَرُ الْارْضُ» (1) [شیوه همه صالحان است]، واجبات خدا به این وسیله بپا داشته مىشود، راهها به این وسیله امن مىگردد، کسبها به این وسیله حلال و مظالم به این وسیله بازمى گردد، زمین به این وسیله آباد مىشود. شما از اینجا بفهمید که حوزه امر به معروف و نهى از منکر تا کجاست؛ تا حدود آبادشدن زمین. خدا مىداند آدم گاهى که یک چیزهایى را مىبیند و در تاریخ اسلام مطالعه مىکند، دود از کلّهاش بلند مىشود که ما چه بودیم و چه شدیم! (1). فروع کافى، ج 5/ ص 55. منبع : مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج17(حماسه حسینی)، صص: 308 و 307 امیرالمومنین امام على علیه السلام مىفرمایند با من که حاکم هستم این گونه نباشید، آزادمرد باشید. لا تُکَلِّمُونى بِما تُکَلَّمُ بِهِ الْجَبابِرَة مبادا آن اصطلاحاتى را که در مقابل جبّاران به کار مىبرید که خودتان را کوچک و ذلیل و خاک پا مىکنید و او را بالا مىبرید و به عرش مىرسانید، براى من به کار ببرید. مبادا با من این گونه حرف بزنید! با من همانطور که با دیگران حرف مىزنید، صحبت کنید. وَلا تَتَحَفَّظوا مِنّى بِما یُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ اهْلِ الْبادِرَة و اگر دیدید احیاناً من عصبانى و ناراحت شدم، حرف تندى زدم، خودتان را نبازید، مردانه انتقاد خودتان را به من بگویید، از من حریم نگیرید. وَلا تَظُنُّوا بِىَ اسْتِثْقالًا فى حَقٍّ قیلَ لى گمان نکنید که اگر حقّى را در مقابل من بگویید، یعنى اگر علیه من کلمهاى بگویید که حق است، بر من سنگین خواهد آمد. بحق از من انتقاد کنید، ابداً بر من سنگین و دشوار نخواهد بود، با کمال خوشرویى از شما مىپذیرم. وَلَا الِتماسَ اعْظامٍ لِنَفْسى اى کسانى که من حاکم و خلیفهتان هستم و شما رعیّت من هستید، خیال نکنید که من از شما این خواهش را دارم که از من تمجید و تعظیم کنید، از من تملّق بگویید، مرا ستایش کنید، ابداً. بعد یک قاعده کلّى را ذکر مىکند: فَانَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ انْ یُقالَ لَهُ اوِ الْعَدْلَ انْ یُعْرَضَ عَلَیْهِ کانَ الْعَمَلُ بِهِما اثْقَلَ عَلَیْه یعنى آن آدمى که وقتى حق را به او مىگویى دشوارش مىآید و ناراحت مىشود که چرا حق را گفتى، عمل کردن حق براى او سختتر است. لا تُخالِطونى بِالْمُصانَعَةِ با بارى به هر جهت، هر چه شما بفرمایید صحیح است، هر کارى که شما مىکنید درست است (این را مىگویند مصانعه و سازش) با من رفتار نکنید. هرگز با من به شکل سازشکارها معاشرت نکنید. و در آخر خواهش مىکند: فَلا تَکُفُّوا عَنْ مَقالَةٍ بِحَقٍّ اوْمَشْوَرَةٍ بعَدْلٍ اى اصحاب من، یاران من، ایّهاالناس! از شما خواهش مىکنم که هرگز از سخن حق و انتقاد حق و از اینکه مشورت خودتان را به من بگویید نسبت به من مضایقه نکنید. این نمونهاى کامل از مردى است که از نظر معنوى آزاد است و در مقام حکومت بدین گونه به دیگران آزادى اجتماعى مىدهد. خدایا تو را قسم مىدهیم به حقیقت على بن ابى طالب علیه السلام که ما را از پیروان واقعى على قرار بده.
امام علی علیه السلام فرمودند : استغفار اسمی است که بر شش معنا واقع می شود. (یعنی شش مرتبه یا شش شرط دارد) اول: از گناهی که در گذشته مرتکب شدی پشیمان باشی. دوم: تصمیم بر ترکِ بازگشت به سوی آن گناه برای همیشه داشته باشی. سوم: حقوق مخلوق را به آنها بپردازی تا خدا را با پاکی دیدار کنی. چهارم: همت کرده و هرچه به تو واجب بوده و آن را ضایع کرده ای به جای آوری. پنجم: همت کرده تا گوشتی که بر استخوان روییده با اندوه ها ذوب کنی تا جایی که پوست به استخوانت بچسبد و بین آن دو گوشت جدید بروید. ششم: آنکه رنج طاعت و بندگی را به جسمت بچشانی همانگونه که شیرینی معصیت را به آن چشاندی. پس آنگاه که این شرایط را به وجود آوردی می گویی "استغفرالله" نهج البلاغه حکمت 409 پ.ن: داشتم درس میخوندم که این حدیث رو آخر یکی از جزوه هام دیدم :-) بعدا نوشت: داشتم کتاب آزادی معنوی شهید مطهری رو میخوندم که دیدم ایشون هم این حدیثو ذکر کردند. در فاصله چند روز یه حدیث دوبار واسم خونده شد! اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى? أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ ? إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ ? إِنَّ اللَّهَ کَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا ?58? خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید! و هنگامی که میان مردم داوری میکنید، به عدالت داوری کنید! خداوند، اندرزهای خوبی به شما میدهد! خداوند، شنوا و بیناست. ?58? سوره نساء *امانتداری، رفتار عادلانه و دور از تبعیض، از نشانه های مهم ایمان است، چنانکه خیانت به امانت، علامت نفاق است. *در حدیث است: «به رکوع و سجود طولانی افراد نگاه نکنید، بلکه به راستگویی و امانتداری آنان بنگرید» (کافی ج2 ص15) *در روایات متعدد منظور از امانت، رهبری جامعه معرفی شده است. که اهلش اهل بیت علیهم السلام می باشند. این مصداق بارز این آیه است. آری کلید خوشبختی جامعه، بر سرکار بودن افراد لایق و رفتار عادلانه است و منشاء نابسامانی های اجتماعی، ریاست نااهلان و قضاوت ها ظالمانه است. امام علی علیه السلام: مَنْ تَقَدَّمَ عَلَی قَوْمٍ وَ هُوَ یَرَی فِیهِمْ مَنْ هُوَ أَفْضَلَ فَقَدْ خَانَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ المُؤمِنینَ» هرکس خود را در جامعه بر دیگران مقدم بدارد و پیشوا شود درحالی که بداند افراد لایق تر از او هستند، قطعا او به خدا و پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم و مؤمنان خیانت کرده است. (الغدیر ج8 ص291) سپردن امور به کاردانان و قضاوت عادلانه از مصادیق عمل صالح و از نشاهنه های ایمان است. هر امانتی صاحبی دارد و هرکس لیاقت و استعداد کار و مقامی.
*لازمه ی سپردن مسثولیت ها به اهلش و قضاوت عادلانه برقراری نظام و حکومت الهی است. تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى? أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ *موعظه خوب آن است که علاوه بر پندهای اخلاقی به مسائل اجتماعی و فضایی هم توجه کنید. إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ *اگر مردم هم خیانت در امانت با ستم در قضاوت را نفهمند خداوند بینا و شنوا است. إِنَّ اللَّهَ کَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا شخصی در مسجد خدمت امام علی علیه السلام رسید و گفت : یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت علی علیه السلام در پاسخ فرمودند : علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد. مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همانطور که ایستاده بود بلافاصله پرسید: یا باالحسن! سؤالی دارم، میتوانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفتند: بپرس!مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت علی علیه السلام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ میکند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی. نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همانجا که ایستاده بود نشست. در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد. و امام در پاسخش فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم ، دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار! هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش مینشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت علی علیه السلام در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم میشود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده میشود. نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد. حضرت علی علیه السلام در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل میدانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد میکنند. با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم میخواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ امام نگاهی به جمعیت کرد و گفتند: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد. همهمهای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را میپرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت علی و گاهی به تازهواردها دوخته میشد. در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید: یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟ امام علیه السلام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه میشود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد. در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید. امام علی علیه السلام در پاسخش فرمودند: علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش میماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است. سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمیگفت. همه از پاسخهای امام شگفتزده شده بودند که … نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل میکند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان میشود. نگاههای متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را میکشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبهرو چشم دوخت. مردم که فکر نمیکردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید: یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟ نگاههای متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای حضرت علی علیه السلام مردم به خود آمدند: علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی میکنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضعاند. فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سؤال کنندگان، آرام و بیصدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامیکه آنان مسجد را ترک میکردند، صدای امام را شنیدند که میگفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من میپرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی میدادم. حضرت داوود علیه السلام به خداوند متعال عرض کرد: یا رَبِّ لِماذا خَلَقتَ الخَلق؟ پروردگارا برای چه موجودات را آفریدی؟ خداوند متعال وحی فرمود: یا داوُود! کُنتُ کَنزاً مَخفیاً فَاَحبَبتُ اَن اُعرَف، فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَی اُعرَف. ای داوود من گنج پنهانی بودم، دوست داشتم شناخته شوم پدیده ها را پدید آوردم تا شناخته شوم. در قران کریم هم خداوند متعال فرموده است: وَ ما خَلَقتُ الجِن وَ الاِنس الّا لِیَعبُدون. حضرت امام حسین علیه السلام در تفسیر همین آیه می فرمایند: لِیَعبُدون اَی لِیَعرِفون. بنابراین فلسفه خلقت انسان معرفت خداست و راه وصول به معرفت خدا هم عبادت و بندگی است. دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا جان رسد به جانان یا جان ز تن درآید الهی همه خداجویان را از هر دین و مذهب از هر ملت و نژاد دستگیری کن و به دین اسلام و مذهب اهل بیت علیهم السلام هدایت فرما. غم عشق، عبدالقائم شوشتری،ص19 بسم الله الرحمن الرحیم یا مَن اَظهَرَ الجَمیلَ وَ سَتَرَ القَبیحَ، یا مَن لَم یُؤاخِذ بِالجَریرَةِ وَ لَم یَهتِکِ السِّترَ، یا عَظیمَ العَفوِ، یا حَسَنَ التَجاوُزِ، یا واسِعَ المَغفِرَةِ، یا باسِطَ الیَدَینِ بِالرَّحمَهِ، یا صاحِبَ کُلِّ نَجوی وَ یا مُنتَهی کُلِّ شَکوی ، یا کَریمَ الصَّفحِ، یا عَظیمَ المَنِّ ، یا مُبتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبلَ استِحقاقِها، یا رَبَّنا وَ یا سَیِّدَنا وَ یا مَولانا وَ یا غایَةَ رَغبَتِنا، اَسئَلُکَ یا اللهُ اَن لا تُشَوِّهَ خَلقی بِالنّارِ. توصیه آیت الله العظمی محمد علی شاه آبادی: سه آیه آخر سوره حشر را تلاوت کنید تا ملکه شما شود. اولین اثری که بر آن مترتب می شود، پس از مرگ شب اول قبر است. وقتی ملکین از طرف خدا برای سوال و جواب می آیند در جواب «من ربک» بگویی: هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ *22* هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ*23* هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ*24* وقتی اینطور پاسخ بگویی ملائکه الهی مبهوت و متحیر می شوند. چون این معرفی حق است به زبان حق نه معرفی حق به زبان خلق. منبع: داستانهایی از زندگی علما-محمدتقی صرفی پور-ص90 حضرت داوود گفت : «کیف ابشر المذنبین و انذر الصدیقین» آخه خدایا چطور؟ به گناهکاران بگم خوش به حالتون و به صدیقان بگم وای بر شما! پاسخ آمد: «بشر المذنبین انّی اقبل التوبه و اعفو ان ذنب» به گناه کاران بشارت بده که من خدا توبه رو می پذیرم و از همه گناهان صرف نظر می کنم. «و انذر الصدیقین ان لا یعجبوا باعمالهم» و بترسون صدیقان رو که نکنه به خاطر طاعات و عبادات و نماز روزه هاشون مغرور بشن. «و انه لیس عبد انسبه للحساب الا هلک» به درستی که هیچ عبدی نیست که من خدا بخواهم در حسابرسی اش دقیق باشم(مو رو از ماست بکشم) مگر اینکه هلاک بشه. اینه که نباید به عمل خود غره شد. باید در عمل نهایت تلاش و تقلا رو کرد اما به اون دل نبست.
عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَخْفَى أَرْبَعَةً فِی أَرْبَعَةٍ أَخْفَى:
1- رِضَاهُ فِی طَاعَتِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ شَیْئاً مِنْ طَاعَتِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ رِضَاهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ
2-وَ أَخْفَى سَخَطَهُ فِی مَعْصِیَتِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ شَیْئاً مِنْ مَعْصِیَتِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ سَخَطُهُ مَعْصِیَتَهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ
3-وَ أَخْفَى إِجَابَتَهُ فِی دَعْوَتِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَشَیْئاً مِنْ دُعَائِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ إِجَابَتَهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ
4- وَ أَخْفَى وَلِیَّهُ فِی عِبَادِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ عَبْداً مِنْ عَبِیدِ اللَّهِ فَرُبَّمَا یَکُونُ وَلِیَّهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ.
امیر المؤمنین (ع) فرمود: راستى که خداى تبارک و تعالى چهار چیز را در چهار چیز پنهان نموده:
1- خوشنودى خود را در میان طاعتها. پس هیچ طاعتى را کوچک مشمار که بسا خوشنودى خداوند در همان باشد و تو ندانى. (همه ی کارهای نیک را انجام بده)
2- و خشم خود را در میان گناهان پنهان کرده. پس هیچ گناهى را کوچک مپندارد که شاید خشم خدا در همان باشد و تو ندانى. (از همه ی کارهای بد پرهیز کن)
3- و اجابت خویش را در میان دعاهایش پنهان نموده. پس هیچ دعائى را کوچک مدار که بسا همان دعاى مستجاب باشد و تو ندانى. (جایی این قسمت حدیث رو اینگونه شنیدم که : و شب قدر را در بین همه ی شب های سال، پس همه ی شب های سال را قدر بدانید)
4- و ولى خود را در میان بندگان خود پنهان داشته پس به هیچ بندهاى از بندگان خدا با چشم حقارت منگر که شاید همان ولى خدا باشد و تو ندانى. (به همه ی خلق احترام بگذار تا حرمت اولیا را رعایت کرده باشی)
منبع: من این مطلب رو توی کتاب آزادی معنوی شهید مطهری خوندم که استاد منبع رو نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 207، صفحه 686 معرفی کرده اند.
Design By : Pichak |