آدم با انصاف... - ... یاس ...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

... یاس ...

آدم باانصاف یعنى آدمى که در مسائل مربوط به خود مى‏تواند بى‏طرفانه درباره خودش قضاوت کند و احیاناً در جایى که خودش مقصر است، حکم علیه خودش صادر کند.

مى‏گویند مرحوم شیخ انصارى هیکل کوچکى داشته و چشمهاى ایشان هم مقدارى بهم خوردگى داشته است (تراخمى بود مثل بسیارى از مردم خوزستان، چون ایشان خوزستانى بودند). همچنین خیلى مرد زاهدپیشه‏اى بود و لباسهاى ژنده و مندرسى مى‏پوشید، عمامه مثلًا کهنه و این‏جورها. دو سه تا شاگرد هم بیشتر نداشت. در مسجدى تدریس مى‏کرد.

از قضا مرحوم آقا سیّد حسین (مرحوم سیّد حسین کوه کمرى از بزرگان اکابر علما و از مراجع تقلید زمان خودشان بودند) هم در همان مسجد تدریس مى‏کرد، ولى درسهایشان این‏جور بود که اول شیخ مى‏آمد تدریس مى‏کرد، آن که تمام مى‏شد، آقا سیّد حسین مى‏آمد تدریس مى‏کرد. یک روز مرحوم آقا سیّد حسین وارد مسجد مى‏شود. از بازدیدى برمى‏گشت؛ دید دیگر فرصت نیست که به‏ خانه برود و دومرتبه برگردد. هنوز حدود یک ساعت به درس مانده بود، گفت مى‏رویم در مسجد مى‏نشینیم تا موقع درس بشود و شاگردان بیایند. رفت، دید یک شیخ به اصطلاح ما جلنبرى هم آن گوشه نشسته، براى دو سه نفر تدریس مى‏کند. او هم همان کنار نشست ولى صدایش را مى‏شنید. حرفهایش را گوش کرد، دید خیلى پخته دارد تدریس مى‏کند و رسماً استفاده مى‏کند.حالا آقا سیّد حسین یک عالم متبحّر معروف قریب المرجعیة و او یک مرد مجهولى که آقا سید حسین تا امروز وى را اساساً نمى‏شناخته است.

فرداى آن روز گفت حالا امروز هم کمى زودتر بروم ببینم چگونه است، آیا واقعاً همین‏طور است؟ فردا عمداً یک ساعت زودتر رفت.باز یک کنارى نشست، گوش کرد، دید تشخیص همان است که دیروز بود؛ راستى این مرد، مرد ملّاى فاضلى است و از خودش فاضلتر. گفت یک روز دیگر هم امتحان مى‏کنیم. یک روز دیگر هم همین کار را کرد. برایش صددرصد ثابت شد که این مرد نامعروف مجهول از خودش عالمتر است و خودش از او مى‏تواند استفاده کند. بعد رفت نشست. شاگردانش که آمدند- هنوز آن درس تمام نشده بود- گفت:

شاگردان! من امروز حرف تازه‏اى براى شما دارم. آن شیخى که مى‏بینید آن گوشه نشسته، از من خیلى عالمتر و فاضلتر است. من امتحان کردم، خود من هم از او استفاده مى‏کنم. اگر راستش را بخواهید، من و شما همه با همدیگر باید برویم پاى درس او. خودش از جا بلند شد و تمام شاگردان هم یکجا رفتند به درس او.

به این می گویند آدم باانصاف

مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏23، ص: 458


نوشته شده در دوشنبه 91/12/7ساعت 2:47 صبح توسط یاس نظرات ( ) |


Design By : Pichak